بندیر به زبان لری یعنی منتظر
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
/ همه تن چشم شدم خیره بدنبال تو گشتم
/ شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
/ شدم آن عاشق دیوانه که بودم
/ یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
/ پرگشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
/ ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
/ تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
/ من همه محو تماشای نگاهت
/ یادم آید تو به من گفتی از این عشق حذر کن
/ لحظه ای چند بر این آب نظر کن
/ تا فراموش کنی ، چندی از این شهر سفر کن
/ با تو گفتم حذر از عشق ؟ ندانم
/ سفر از پیش تو ؟ هرگز نتوانم
/ یادم آمد که دگر از تو جوابی نشنیدم
/ پای در دامن اندوه کشیدم
/ نگسستم نرمیدم
/ رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم
/ نگرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
/ نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم
/ بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم !!؟؟